زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
ره وا کـنـیـد قـافـلـه سـالار میرسد یک قـافـلـه اسـیـرعـزادار مـیرسـد برخیز یا حسین سری دست و پا نما دلـبـر بـرای دیــدن دلـدار مـیرسـد حالا که پیـر عـشق شدم ناز میکنی باشد تو ناز کن که خریدار میرسد سرّ الحسین سینه سینای زینب است آری حـقـیـقـت هـمه اسرار میرسد بـالا بـلـنـد بـودم و حـالا خــمـیـدهام پُـر غـمتـرین زمـانه دیـدار میرسـد عـباس کو که صبـرعـقـیله سر آمده ناموس حق زکوچه و بازار میرسد بر روی قـبر پیرهـنت پهـن میکـنم جانم به لب ز گـریه بسـیار میرسد تکرار صحنهها شده در پیش دیدهام نیزه به دست لشگـر اشرار میرسد گویا هنوز میشـنوم زیر دست و پا فـریـاد العـطـش ز لب یـار میرسـد آن بار گـر نـشد بدنت را بغـل کـنـم قبرت به روی سینهام این بار میرسد هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست زینب غمین از آن همه آزار میرسد آه ربـاب و قـبـر نهـان گـشـتۀ عـلـی لالاییاش از آن دل غـمدار میرسد |